برای اینکه بخواهید پروژه های درسی خود را انجام دهید که در ضمینه مکانیک است میتوانید با ما مشورت کنید.


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

نظرتون درمورد وب سایت من چیه ؟

red تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تنهام مثل تو و آدرس bia2loveman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 209
بازدید ماه : 330
بازدید کل : 76187
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 59
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


Online
if(navigator.appName == "Microsoft Internet Explorer") { document.write('');return true;}document.write(''); return false; } User

آمار مطالب

:: کل مطالب : 45
:: کل نظرات : 59

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 11
:: بازدید هفته : 209
:: بازدید ماه : 330
:: بازدید سال : 942
:: بازدید کلی : 76187

RSS

Powered By
loxblog.Com

تبلیغات
به تعدادی همکار برای نویسندگی (قصه . مطالب عاشقانه و ...) و ساخت عکس مسلط به فتو شاپ نیازمندیم .
10 معجزه لبخند و خنده
دو شنبه 7 اسفند 1391 ساعت 21:44 | بازدید : 775 | نوشته ‌شده به دست تندر | ( نظرات )
1 لبخند جذابتان مي‌كند. همه ما به سمت افرادي كه لبخند مي‌زنند، كشيده مي‌شويم. لبخند يك كشش و جذبه فوري ايجاد مي‌كند. دوست داريم نسبت به آنها شناخت پيدا كنيم. 2 لبخند حال و هوايتان را تغيير مي‌دهد. دفعه بعدي كه احساس بي‌حوصلگي و ناراحتي كرديد، لبخند بزنيد. لبخند به بدن حقه مي‌زند. 3 لبخند مسري است. لبخند زدن برايتان شادي مي‌آورد. با لبخند زدن فضاي محيط را هم شادتر مي‌كنيد و اطرافيان را مانند آهن‌ربا به سمت خود مي‌كشيد. 4 لبخند زدن استرس را از بين مي‌برد. وقتي استرس داريد، لبخند بزنيد. با اين كار استرستان كمتر مي‌شود و مي‌توانيد براي بهبود اوضاع وارد عمل شويد. 5 لبخند زدن سيستم ايمني بدن را تقويت مي‌كند. به اين دليل عملكرد ايمني بدن تقويت مي‌شود كه شما احساس آرامش بيشتري داريد. بالبخند زدن از ابتلا به آنفلوآنزا و سرماخوردگي جلوگيري كنيد. 6 لبخند زدن فشار خونتان را پايين مي‌آورد. وقتي لبخند مي‌زنيد، فشار خونتان به طرز قابل توجهي پايين مي‌آيد. لبخند بزنيد و خودتان امتحان كنيد. 7 لبخند زدن اندروفين، سروتونين و مسكن‌هاي طبيعي بدن را آزاد مي‌كند. تحقيقات نشان داده است كه لبخند زدن با توليد اين سه ماده در بدن باعث بهبود روحيه مي‌شود. مي‌توان گفت لبخند زدن يك داروي مسكن طبيعي است. 8 لبخند زدن چهره‌تان را جوان‌تر نشان مي‌دهد. عضلاتي كه براي لبخند زدن استفاده مي‌شوند، صورت را بالا مي‌كشند، پس نيازي به كشيدن پوست صورتتان نداريد. سعي كنيد هميشه لبخند بزنيد. 9 لبخند زدن باعث مي‌شود موفق به نظر برسيد. به نظر مي‌رسد افرادي كه لبخند مي‌زنند، اعتماد به نفس بالاتري دارند و در كارشان بيشتر پيشرفت مي‌كنند. 10 لبخند زدن كمك مي‌كند مثبت‌انديش باشيد. لبخند بزنيد. حالا سعي كنيد بدون از بين رفتن آن لبخند، به يك مساله منفي فكر كنيد. خيلي سخت است. وقتي لبخند مي‌زنيم، بدن ما به بقيه بدن پيغام مي‌فرستد كه «زندگي خوب پيش مي‌رود.» پس با لبخند زدن از افسردگي، استرس و نگراني دور بمانيد. پس... هميشه لبخند بزنيد.
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
دو دوست صمیمی
دو شنبه 7 اسفند 1391 ساعت 21:28 | بازدید : 502 | نوشته ‌شده به دست تندر | ( نظرات )
دو‌ دوست ‌صميمي :احمد و محمود دو دوست صميمي بودند كه در دهكده‌اي دور از شهر زندگي مي‌كردند. اين دو پسربچه همسايه ديوار به ديوارند و خانواده‌شان به كشاورزي مشغول بودند. پدر احمد آرزو داشت كه پسرش دكتر شود تا به مردم ده خدمت كند و مادر محمود دعا مي‌كرد كه پسرش مهندس شود تا خانه‌هاي ده را محكم و قشنگ بسازد. روز اول مهر بود و قرار شد كه اين دو دوست صميمي به مدرسه بروند خيلي خوشحال شدند. هر دو كتاب‌هايشان را جلد كردند و قلم و دفترچه فراهم كردند تا درس معلم را خوب ياد بگيرند و قبول شوند و اتفاقا هر سال جزو شاگردان اول و نمونه بودند. احمد كه پدرش از بيماري مرموزي رنج مي‌برد دلش مي‌خواست زودتر بزرگ شود و به آرزوي پدرش جامه عمل بپوشاند و به مردم ده خدمت كند زيرا دهي كه احمد و محمود در آنجا زندگي مي‌كردند، دكتر نداشت و آنها اگر كوچك ‌ترين ناراحتي پيدا مي‌كردند بايد يك فاصله طولاني تا ده ديگر را كه دكتر داشت طي كنند. هنوز چند ماهي از رفتن احمد و محمود به مدرسه نگذشته بود كه بيماري پدر احمد بدتر شد و متاسفانه يك روز صبح كه احمد آماده رفتن به مدرسه شده بود متوجه شد كه پدرش مرده است. احمد پس از مرگ پدرش بسيار گريه كرد از طرفي او ديگر نمي‌توانست اين روزها به مدرسه برود و درس بخواند چون با همان سن كم بايد در كشاورزي به مادرش كمك مي‌كرد تا بتواند زندگي خواهر و مادر خود را تامين نمايد. محمود كه دوست خوبي براي احمد بود وقتي متوجه جريان شد با معلم او صحبت كرد و معلم هم ماجرا را براي مدير مدرسه تعريف كرد و قرار شد كه معلم مهربان شب‌ها به احمد درس بدهد تا او بتواند هم كار كند و هم درس بخواند. بله بچه‌هاي خوب احمد روزها كار مي‌كرد و شب‌ها درس مي‌خواند و هرسال هم قبول مي‌شد و در اين راه محمود به احمد كمك مي‌كرد و هر چه ياد گرفته بود به او مي‌آموخت. بچه‌هاي خوب خلاصه ماجراي احمد و محمود به اينجا ختم مي‌شود كه پس از طي ساليان دراز احمد بر اثر تلاش و كوشش دكتر شد و به خدمت مردم ده پرداخت و محمود هم همان طور كه آرزو مي‌كرد مهندس شد و به آباد كردن ده كوچكشان پرداخت. شما هم يادتان باشد كه در سايه تلاش و كوشش هم مي‌توان درس خواند و هم كار كرد تا بتوانيم در آينده به كشورمان خدمت كنيم. همان طور كه احمد و محمود خدمت كردند و حالا خوشبخت هستند.
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
<-Text1-><-Text2->